غم...

مثل وقتی که ناخنت از وسط میشکنه، مثل وقتی که انگشت کوچیکه پات میخوره به پایه مبل، مثل وقتی که تو جمع چیزی میگی و کسی توجه نمیکنه، مثل وقتی که دستت رو با کاغذ میبری، مثل شبی که گلودرد میشی و میدونی فردا صبح قطعا مریض از خواب پامیشی، مثل وقتی که پلیور قرمز محبوبت گیر میکنه به در ماشین و نخ کش میشه، مثل تمام این وقتا که درد داره اما دردش کوچیک شمرده میشه، مثل همین وقتا غممو دارن کوچیک میشمرن.