OFF

- زَخم بَرداشتم اما نمُردم! 
تَرَک بَرداشتم اما نَشکستم!
خَمیدهِ شُدم اما لِه نَشدم!
خَستهِ بودم اما اِدامهِ دادم!
این بود خُلاصهِ ی داستانِ زندگیِ من...

دلتنگی مثل سرطانه، سلولای روحت خودشون به خودشون حمله میکنن و‌تو آروم آروم از بین میری

[بعضی وقتا حس میکنم کرم از خودمه که نمیخوام بجز تو به چیز دیگه ای فکر کنم !]

من از بدونِ " تو" زندگی کردن میترسیدم، تو از تنهایی. این بود تفاوت من و تو.

هیچ وقت نفهمیدم گذر زمان همه چیو درست می‌کنه یا تموم..

امشب شب آرزو هاس..

پس من تورو آرزو میکنم:)✨

مشکل اینجاست که من هیچوقت از دستِ کسی ناراحت نمیشم مستقیماً از خودش ناراحت میشم

خدایا دارم می‌بینم واسه بقیه چیکار می‌کنیا

معین جان چطور انقدر راحت میگی مخور غم گذشته، گذشته ها گذشته؟ گذشته‌ها نه تنها نمیگذره بلکه تروما میشه و دهنتو سرویس می‌کنه در ادامه‌ زندگی

بعضی روزا دلم خیلی برات تنگ میشه، مثل شنبه ها، یکشنبه ها، دوشنبه ها، سه شنبه ها، چهارشنبه ها، پنجشنبه ها و جمعه ها

علاوه بر خدا فروپاشی روانی هم از رگ گردن بهم نزدیکتره.

من قوی نبودم عزیزم من فقط کسیو نداشتم که بتونم روش حساب باز کنم

چرا هیچکس به غمِ از دست دادن دوست صمیمی اشاره نمی‌کنه؟ به نظرم غمش اونقدر عجیبه که میشه تا مدتها بخاطرش یه گوشه بشینی و فقط غصه بخوری

ولی عزيزم، وقتی کسی داره غرق میشه، اون موقع، زمان مناسبی برای یاد دادن شنا بهش ‌نیست.

مرده‌هایی هستیم که خاکمان نکردند .